حس شنبه
بنام تو
یکشنبه امتحان دارم، دو فصل دیگه دارم بخونم، تمرین هیچی حل نکردم. اما خدا رو شکر امسال سال خوبی بوده، ایشالا که امتحان خوب میشه. شایدم نشه، اما بهر حال حس خوبیه.
امروز بارون اومد. کلی کیف کردم. خیلی وقت بود بارون ندیده بودم. حس خوبی دارم.
میخوام برم کارنامه زبانم رو بگیرم. یه حسی بهم میگه تاپ شدم. البته شاید هم نشم. اما بهر حال حس خوبیه!!
راستی امروز ظهر لیوانم از دستم افتاد و شکست، چقدر دوستش داشتم. همیشه وقتی یه چیز رو دوست دارم از دستش میدم، مث اینکه یکی بهم میگه این چیزا ارزش دلبستن نداره . . . کم نشو . . . حتی وقتی تکه هاش رو جمع میکردم حس خوبی داشتم، اینکه یکم فارغ تر شدم.
دیشب مامان زنگ زد، یعنی بابا زنگ زد، ولی مث همیشه مامان زود گوشی رو گرفت، بذار دو کلمه پدر و پسری اختلاط کنن مادر من.... میشد حس کرد که چقدر حس خوبی دارن.
راستی امروز چه روزیه؟ حس شنبه؟